|

«ریال» پرچم ملی اقتصاد ایران

یک استاد اقتصاد گفت: به جای این که سرمایه‌های مردم به ارز، سکه، طلا و بیت کوین برود،‌ دولت با حفظ ثبات اقتصاد و ارزش پول ملی سرمایه‌ها را به سمت تولید هدایت کند.

«ریال» پرچم ملی اقتصاد ایران
کد مطلب : 45220

به گزارش تراز اقتصاد؛‌ توحید فیروزان سرنقی، مدیر وقت گروه بانک، بیمه و گمرک دانشکده مدیریت دانشگاه خوارزمی در نشست هیات اندیشه ورز بانک مرکزی در دانشگاه خوارزمی گفت: با توجه به اینکه مقام معظم رهبری در انتخاب شعار کلیدی و راهبردی خود برای سال جدید، بر سرمایه گذاری در تولید تاکید کرده است، یکی از پیش زمینه‌های این مهم را که به منزله یک نماد هویت بخش عمل می‌کند را بررسی کنیم.

در زمان وقوع انقلاب شکوهمند اسلامی در ایران و سال 1357 نرخ هر دلار آمریکا در بازار هفت تومان یا 70 ریال و به تعبیری تا 100 ریال بوده است. انقلاب اسلامی مردم ایران، انقلابی بزرگ و عظیم بود که ساختارهای سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی کشور را زیر و رو کرد و آن را نباید نظیر انقلاب‌های سطحی و مخملی که در برخی کشورها رخ می‌دهد، دید و تحلیل کرد، لذا به تبع این انقلاب عظیم و باشکوه مردمی و به دلیل تغییر رژیم پهلوی و خروج افراد و سرمایه داران وابسته و مستشاران خارجی زیادی که در ایران بودند سرمایه‌های زیادی نیز از ایران خارج شد. 

در چنین شرایطی وقتی افراد و مستشاران خارجی از کشور خارج می شوند هر چه می‌توانستند از ایران به صورت انواع ارز و دلار و طلا و عتیقه جات خارج کرده و بردند. درباره سرمایه و پول و ارزی که خاندان پهلوی و دربار خارج کردند روایت های متعددی وجود دارد و ارقام خیلی بالایی گفته می‌شود.

در کشوری که دچار انقلاب شده و در یک چنین شرایطی، انتظار است که این موارد و خروج سرمایه وجود داشته باشد. در یک چنین وضعیتی که از نظر اقتصادی و با خروج سرمایه های مادی، کشور تضعیف شد همزمان گرفتار نارامی و تنش های سیاسی و گروهک ها و ... نیز شد و یک سال و نیم بعد، یعنی در شهریور 59 جنگ تحمیلی علیه ایران آغاز شد. خود جنگ بر درآمدهای ارزی کشور به شدت تاثیر گذاشت و ضربه دیگری بر ارزش پول ملی وارد کرد. 

با تمام این موارد و معضلاتی که گفته شد در سال 61 نسبت به سال 57 و زمان پیروزی انقلاب نرخ هر دلار آمریکا در بازار غیررسمی حدود 5 برابر افزایش یافت و از 7 تومان به حدود 35 تومان رسید و تا پایان جنگ تحمیلی به حدود 100 تومان رسید (اندکی بیشتر از 14 برابر). لیکن و در کمال تعجب می بینیم که از سال 90 تا کنون، نرخ دلار 75 برابر شده و از حدود 1356 تومان به بیش از 100 هزار تومان افزایش پیدا کرده است. سوالی که مطرح است این که چرا در اول انقلاب با آن حجم خروج سرمایه و وقوع جنگ، تغییرات دلار در مقایسه با تغییرات دهه اخیر ناچیز به نظر می رسد و کمتر از حد کاهش ارزش داشته است؟

موارد متعدی را می توان ذکر کرد، ولی دلیل اصلی این پدیده به عدم درک صحیح ما از مفهوم پول برمی‌گردد. به‌طور قاطع می‌توان گفت که بسیاری از مسئولان و حتی سیاستگذاران درک درستی از پول ملی و کارکردهای آن ندارند.

پول ملی به مانند پرچم است؛ یک نماد و هویت‌بخش که می تواند بر اتحاد و همگرایی جامعه بیافزاید و رفاه جامعه ما را افزایش دهد. این نماد، قایل مقایسه با سایر نمادها نیست. به نوعی چارچوب های جامعه با پول در جریان مشخص می شود و چه بسا نقشی فراتر از پرچم ایفا کند.

در گذشته، جوامع اولیه که پول را ابداع کرده و با آن آشنا شده و از آن در مبادلات استفاده کردند، سطح رفاه خود را به مراتب در مقایسه با زمانی که مبادلات پایاپای بود، افزایش دادند.

تکه سنگ، نمک، برخی حیوانات، چوب خاص، ... یا حتی از جمجمه انسان به عنوان پول استفاده کرده‌اند. این پول به آن‌ها هویت می‌داد و مثلا گفته می شد که در این منطقه با سنگ نمک مبادلات انجام می شود. یعنی جامعه و حد و حدود آن را پول تعیین می کرد و شاید آن موقع پول مهمتر از پرچم بود. هر چه افراد بیشتری از این پول (که کالایی بود) استفاده می‌کردند، آن پول ارزش بیشتری پیدا می‌کرد و رفاه بیشتری هم در سایه افزایش مبادلات ایجاد می کرد که امروزه بدان ارزش شبکه ای گفته می شود. 

رفاه افراد به این وابسته بود که پول، در حوزه بیشتری از نظر جغرافیایی و منطقه ای و فکری کاربرد داشته باشد. فکری به این معنا که افراد بیشتری به آن پول اعتماد کنند و آن پول ذهن های بیشتری را تسخیر کرده باشد، و مبادلات خود را بر اساس آن انجام دهند. البته بعدها نوع بشر با فلزات آشنا شده و در یک روند تکاملی فلزاتی مانند نقره و طلا به عنوان پول تثبیت شد. 

وقتی در این فرایند تاریخی دقت کنیم متوجه می شویم که تنها چیزی که می تواند سنگ و چوب را به عنوان پول در جامعه مطرح کند و بالا کشد فقط و فقط اعتماد مردم و شبکه ای از افراد و جامعه است. به عبارت دیگر، پول و ارزش آن برگرفته از اعتماد جامعه است. اگر اعتماد وجود داشته باشد پول ارزش پیدا می کند و اگر اعتماد نباشد پول و نظام مالی با هم سقوط می کند.

بر این اساس و به ویژه از سال 1389 و 90 به بعد، دشمن با تحریم و ابزارهایی که دارد بیشتر تلاش کرده است که بین دولت و ملت در جامعه ما فاصله ایجاد کند و حس اعتماد را در ایران تضعیف کند.

در این جنگ نرم و در این چند سال، اگر چه نه جنگی رخ داده، نه انقلابی شده و نه خروج سرمایه به آن شکل غیرمعمول اول انقلاب پیش آمده، اما علی رغم این ها به دلیل بی اعتمادی که تسری پیدا کرده و دشمنان به آن دامن زده اند، ارزش پول ما سقوط کرده و به دنبال آن ارزشهای اخلاقی و معنوی نیز در جامعه سست شده است و گرنه نباید به این اندازه نرخ ارز خارجی افزایش پیدا می کرد. 

ممکن است پرسیده شود، چگونه باید اعتماد ایجاد کرد و ارزش را به پول ملی برگرداند؟ پاسخ به این سوال و درک این وضعیت و سقوط ارزش پول ملی در این سالها به دلیل زیر پا گذاشتن اصول اولیه است. از اصول اولیه یکی همان فهمی است که ما به عنوان مقام پولی و ارزی از پول داریم و ارزش پول ناشی از اعتمادی است که ما از جامعه برای پول کسب می کنیم. اگر این اصول را نادیده بگیریم پول ملی در معرض خطر قرار خواهد گرفت. 

در یک مورد چند سال پیش، افراد حساب ارزی باز کردند و وقتی خواستند پول خود را برداشت کنند، بانک‌ها گفتند که به جای ارز، ریال با نرخ ارز مرجع می‌دهند! حال آنکه از اصول اولیه بانکداری این است که وقتی من پولم را به بانک تحویل می دهم باید بتوانم همان را بعدا بگیرم. 

وقتی اصول زیر پا گذاشته می‌شود، بدون هزینه نخواهد بود. همین یک مورد باعث شده است که الان بین 20 تا 30 میلیارد دلار در خانه های مردم به عنوان دلارهای خانگی ذخیره شده باشد. ‌چرا که ما هنوز درک نکردیم که سیستم بانکداری و مفهوم پول بر اساس اعتماد بنا شده است، ما این موارد را نادیده گرفته‌ایم.

هر روز علیه نظام بانکی و کارمندان بانک ها، بانک ایکس و ... در رسانه ها و مطبوعات می نویسند و اعتماد به پول ملی و نظام بانکی را در جامعه تضعیف می کنند. یا مرتب بانک ها را به رباخواری و ناکارآمدی متهم می کنند.

 

 اینها جز بر بی اعتمادی به پول و نظام مالی نمی افزاید و تبعات دارد. در همین روزهای اخیر و همزمان با جهش ارزی و بعد از استیضاح وزیر امور اقتصادی و دارایی اخباری منتشر می شود که سامانه های یکی از بانک های بزرگ هک شده و آمار و ارقامی هر روز در رسانه ها و فضای مجازی مبنی بر میزان سپرده های افراد درج می شود. این همزمانی بدون دلیل نیست و چنین مواردی بی اعتمادی به نظام بانکی را تشدید می کند و بر ارزش پول ملی اثر سوئی دارد.

 

استعمارگران در گذشته به محض تسلط بر یک منطقه، سعی می‌کردند پول خود را در آنجا در جریان بیندازند. همان طور که پرچم خود را برمی افراشتند، پول خود را نیز در جریان می انداختند و تلاش می کردند در سرزمین های بیشتری پولشان جریان داشته باشد. 

چون پرچم و پول ملی دو روی یک سکه بوده و کارکرد مشابهی داشته و هیچ تفاوتی بین آن‌ها وجود ندارد. ما به خاطر پرچم مقدس کشورمان و اینکه این پرچم همیشه در اهتزار باشد، جان‌مان را می‌دهیم، اما در درک اهمیت و جایگاه پول ملی به خطا رفتیم و حاضر نیستیم اعتماد را به پول برگردانیم. 

از گذشته و از بدو ابداع پول یکی دیگر از اصول که می تواند در ایجاد اعتماد موثر باشد کمیابی پول است. اگر پول و کالایی که نقش پول را ایفا می‌کند کمیاب نباشد که ارزش نخواهد داشت. بر این مبنی پذیرفتنی نیست که همیشه در رشد نقدینگی و چاپ پول رکورددار باشیم و از آن طرف انتظار داشته باشیم که پول و نظام مالی مان معتبر باشد.

همه شاهد بودیم که حدود دو سال پیش، صندوق امانات یکی از شعب بانک ملی سرقت شد. خوشبختانه افراد سارق زود دستگیر شدند و اموال برگردانده شد. لیکن مطابق اخبار و اطلاعاتی که در جراید منتشر شد، افرادی از مالباختگان بودند که مبالغ زیادی از ارزهای خارجی در صندوق امانات داشتند که ارزشی فراتر از چند صد میلیارد تومان داشت. سوال این است که چرا این افراد حاضر نمی شوند این مبالغ ارزی را به جای صندوق امانات یا نگهداری در خانه، در حساب ارزی بگذارند و 1.5 تا 2 درصد سود بگیرند؟ این پدیده‌ای است که هیچ جای دنیا سراغ ندارید. 

دولت ایران در زمان کرونا چهار میلیارد دلار وام از صندوق بین‌المللی پول درخواست کرد و در نهایت هم به دلیل مخالفت امریکا ندادند. در عوض، 30 میلیارد دلار در خانه‌های مردم ذخیره است و آن‌ها حاضر نیستند، در سیستم بانکی بگذارند. بانک مرکزی برای ارزهای خانگی چه تدبیری اندیشیده است؟ آنچه واضح است این که تعداد قابل توجهی از مردم و صاحبان سرمایه به دلیل آنچه «زیر پا گذاشتن و نادیده گرفتن اصول اولیه پولی و بانکی است»، اعتمادشان را به پول ملی از دست داده‌اند. وقتی به اصول پایبند نیستیم نه تنها بی اعتمادی به پول ملی و پرچم کشورمان بیشتر می شود بلکه فرهنگ جامعه را نیز تخریب می کنیم. 

به دلیل عدم توجه و البته به تعبیری عدم درک صحیح از جایگاه پول ملی و مفهوم آن، ما جامعه و فرهنگ جامعه را به سمت دلالی و سفته‌بازی برده‌ایم. غیر از خرید و فروش طلا و ارز و بخت آزمایی که به نام فروش خودرو مدت ها راه افتاده بود امروز طیف زیادی از جوانان و حتی زنان خانه دار و اتباع به خرید و فروش ارزهای دیجیتال مشغولند.

فرهنگ سفته‌بازی جایگزین فرهنگ تولید و ایجاد ارزش برای جامعه شده و همین باعث شده که نتوانیم از جهش تولید و سرمایه گذاری صحبت کنیم. سرمایه گذاری و مشارکت مردم در تولید با فرهنگ دلالی و سفته‌بازی در تضاد و تناقض است و این دو با هم جمع نمی‌شوند.

در گذشته به دلیل ناامنی و تغییرات نسبتا سریع حکومتها که منشاء ناامنی و تغییر و تحولات گسترده بود، فرهنگ دلالی در ایران رواج گرفت و ریشه های تاریخی و البته فکری و فرهنگی پیدا کرد و در دوره معاصر نیز پیشرفت صنعتی در غرب و واردات بی رویه در مقاطع مختلف زمانی به این پدیده دامن زند. اکنون به مدد سیاست‌های پولی، ارزی و بانکی، این وضعیت تشدید شده و بیشتر به سمت سفته‌بازی رفته‌ایم. مردم به دلالی مشغول شده‌اند. 

تمام سرمایه‌ها یا بخش عمده‌ای از سرمایه‌های اقتصادی جامعه ما در این حوزه‌ها وارد شده است. غیر از دلارهای خانگی با برآوردهایی که وجود دارد میلیاردها دلار در ارزهای دیجیتال سرمایه گذاری شده و در کیف پولهای دیجیتال حبس شده است، اما سیستم اقتصادی ما هیچ برنامه ای برای استفاده‌ای از آن تاکنون ارایه نداده است. به عنوان مثال، تعداد زیادی از صرافی های ارز دیجیتال به فعالیت مشغول هستند. 

کسی نمی گوید چه مقدار پول در این صرافی ها رسوب کرده، و چه استفاده‌ای از آن می‌شود؟ آیا از امنیت کافی برخوردار است؟ اخیرا در سایه سکوت و سستی بانک مرکزی این صرافی ها به حوزه وام دهی و ایجاد اعتبار هم ورود کرده اند.

طبق آمارهای بین‌المللی، دارندگان ارزهای دیجیتال از ایران 13 درصد کل این افراد را در جهان تشکیل می‌دهند.

با توجه به اندازه بازار ارزهای دیجیتال، این رقم بسیار بالاست. حتی اگر بگوییم 13 درصد نه و تا 5 درصد کاهش دهیم، باز هم رقم قابل توجهی برای اقتصاد تحریم زده ما است. در حالی که ما کمبود سرمایه و نقدینگی داریم و به دنبال سرمایه خارجی و سرمایه گذاری خارجی هستیم. 

برای بخش تولید و ساخت مسکن پول نداریم، برای ازدواج جوانان و تشویق زاد و ولد که مساله راهبردی برای جامعه ما است، پول نداریم، و ... و آن وقت میلیاردها دلار پول و سرمایه ایرانیان در سایه سیاست های غلط اقتصادی و تحریم، به سمت دلالی رفته است. 

با این وضعیت، سرمایه گذاری و جهش تولید و مشارکت در تولید به سختی ممکن است. زیرا اصول را زیر پا گذاشته‌ و فرهنگ دلالی را ترویج می‌کنیم. تا زمانی که اینطور باشد، اتفاق مثبتی که در عرصه اقتصادی شگرف باشد نخواهد افتاد و نمی‌توانیم رشد ۸ درصدی را محقق کنیم.

سرمایه‌گذاری و مشارکت در تولید با اجتناب از سفته بازی و دوری از دلالی و با از رونق افتادن بازارهای سکه و ارز رخ می دهد. آنچه نیاز امروزی اقتصاد ایران است و به تحقق شعار سال کمک می کند بازنگری در سیاست‌هایی است که اعتماد را به پول ملی برگرداند. در راس این سیاست ها، پای‌بندی به قواعدی است که نقدینگی باید به قاعده رشد کند. بانک های متخلف به شدت مجازات شوند و از ادامه فعالیت شان جلوگیری شود.

از ابزارهای نوین مالی برای جذب سرمایه علاقمندان به سرمایه گذاری در ارز و سکه استفاده شود. با سیاستهای درست و اصولی ارزهای خانگی به چرخه اقتصاد برگردد. به موازات آن که از پول ملی حراست می شود، شاید لازم باشد قانون جامعی برای جلوگیری از سفته بازی بی رویه، دلالی غیرمفید، بورس بازی قمارگونه، و حبس سرمایه ها در زمینه های غیرمولد وضع شود.

سرمایه‌گذاری در بازارهایی که نفعی برای اقتصاد ملی ندارد محدود شود و نباید در راس سیاستها و اقدامات بانک مرکزی فروش سکه باشد! نظام اجرایی کشور و به ویژه سازمان مالیاتی باید مالیات بر عایدی سرمایه را جدی بگیرد و بانک های اطلاعاتی مختلف برای برای اجرای کارآمد آن به کار بگیرد. 

 منابع زیادی که در ارزهای دیجیتال حبس و راکد شده است در جهت تولید و سرمایه گذاری و به ویژه حل ناترازی انرژی استفاده شود. برای نمونه سرمایه گذاران این حوزه ها که از نیروی برق استفاده می کنند تشویق به سرمایه گذاری در انرژی خورشیدی شوند و بخشی از برق تولیدی را به شبکه سراسری تحویل دهند. 

حجم زیاد و میزان پول و سرمایه ای که به بازارهای ارز و سکه و خودرو و ... وارد می شود تعجب آور است، اما مسئولان به این موضوع توجه کافی ندارند و یا خیلی کم اهمیت می‌دهند. 

تا زمانی که این وضعیت ادامه داشته باشد، مساله قابل حل نخواهد بود. در این سالها، مقامات پولی و بانکی برای استفاده و گردش مجدد ارزهای خانگی در چرخه اقتصادی حساسیت کافی نداشتند و چاره اندیشی نکردند و به سادگی از کنار این پدیده‌های شوم اقتصادی رد شده و با نادیده انگاشتن آن حتی به تقویت این جریان ها کمک کردند.  

امیدوارم استادان و دانشجویان دغدغه مند این مساله را بیشتر مورد توجه قرار دهند. بین مسئولان بانکی باید مفهوم پول به عنوان یک اصل اولیه که با اعتماد همزاد است، جدی گرفته شود.

نباید اصول را زیر پا بگذاریم، زیرا در این صورت سرمایه‌گذاری اتفاق نمی‌افتد. وقتی یک نفر می تواند رانندگی کند که آزمون داده و گواهینامه گرفته باشد همین طور باید وقتی یک نفر صاحب دسته چک می شود باید نسبت به چک، پول، و مفاهیم آنها تفهیم شده باشد. می خواهیم بانکداری اسلامی را درست اجرا کنیم و دغدغه داریم و جزو اولین کشورها در این زمینه هستیم، اما جدی نیستیم. بانکداران دلشان با این مساله نیست.

محققان غربی می‌گویند وقتی بانکی، بانکداری اسلامی را اجرا می‌کند، در تولید مشارکت می‌کند و می‌داند بازدهی کجاست و پول را کجا ببرد. زیرا به دلیل مشارکت در تولید و ماهیت این نوع از بانکداری، بانک های اسلامی بیشتر از بانک های متعارف و غیر اسلامی درگیر مساله تولید هستند، اما آیا بانک‌های ما پول را به سمت تولید می‌برند؟ در سایه بانکداری صوری، بخش قابل توجهی از منابع محدود بانک ها صرف امور غیرمولد می شود. 

در سوی دیگر، همه چارچوب‌ها و پاسخ‌ها وقتی خواسته می شود که به این انتقادات از نظام بانکی پاسخ داده شود، به این سمت می‌آید که بانک مرکزی ما مستقل و مقتدر نیست. 

سوالی می‌پرسم: آیا اقتدار قوه قضائیه و پلیس ما کم است؟ با این حال، آیا قوه قضائیه و پلیس در کاهش جرایم و تنبیه مجرمان موفق ارزیابی می شوند؟ آیا بالاترین اقتدار را بر اساس قانون ندارند؟ فرض کنید بانک مرکزی هم اقتدار قوه قضائیه و پلیس را داشته باشد، تا زمانی که ما اصول و مفاهیم اولیه را جدی نگیریم، حتی اگر فردا بگویید آقای بانک مرکزی به اندازه قوه قضائیه اقتدار دارید اتفاقی نخواهد افتاد.

این وضعیت به خاطر این است که ساختار سیستم بانکی ما با ساختاری که استقلال بانک مرکزی از آن بیرون می‌آید، متفاوت است.

اگر بانک مرکزی مساله پول و ارزش پول و اعتماد را به پول برگرداند، بسیاری از مسائل دیگر هم درست می‌شود. به جای خروج سرمایه، ورود سرمایه خواهیم داشت. اعتماد مردم به پول ملی که زیاد شد، پول ملی ارزش بیشتری پیدا می کند و به تبع آن رفاه اقتصادی هم بیشتر می شود.

موفقیت اقتصادی آثار سیاسی و اجتماعی شگرفی هم خواهد داشت و به انسجام ملی و مشارکت بیشتر در فرایندهای سیاسی و پای‌بندی به شریعت و مبانی دینی می انجامد.

نتیجه اینکه در شرایط فعلی تحقق شعار سال و سرمایه گذاری در تولید و کسب موفقیت های اقتصادی به حفظ ارزش پول ملی وابسته است. 

 

دیدگاه تان را بنویسید

آخرین اخبار

پربازدیدترین